نوشته شده توسط : علی
 
 

 

محرمرجانیوز بر اساس ذائقه‌های مختلف خوانندگان هر روز فایل صوتی سه سخنران مطرح و برجسته کشور حجج اسلام پناهیان، دكتر رفيعي و هاشمی نژاد را که به صورت سلسله‌ای در ایام محرم ایراد کرده‌اند، منتشر می‌کند.

 

سخنان حجت‌الاسلم پناهيان با موضوع " تفوا فراتر از اخلاق" دانشگاه امام صادق عليه‌السلام شب پنجم، محرم90

 

 

 

 

سخناني حجت الاسلام دكتر رفيعي در شب پنجم محرم سال 90

 

 

سخنان حجت الاسلام هاشمي نژاد در شب پنجم محرم سال 1390



:: بازدید از این مطلب : 224
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 
 

توشعر//

گزیده ای از مثنوی بلند جناب حر(ره) که توسط حاج علی انسانی سروده شده است

 

ديد خود را در کنار نور و نار

با خدا و با هوي در گير و دار

گفت از چه زار و در وا مانده اي

کاروان راهي و درجا مانده اي

نيست اين در بسته راهت مي دهند

دو جهان با يک نگاهت مي دهند

غرقه خود را ديد و از بهر حيات

دست و پا زد سوي کشتي نجات

تائبم بگشا به رويم باب را

دوست مي دارد خدا توّاب را

اي سراپا آبرو خاکم به سر

پيش زهرا آبرويم را مبر

بعد از اين خشکيده بر لب خنده ام

بسکه از طفلان تو شرمنده ام

مهربان آلوده ام پاکم نما

زير پاي زينبت خاکت نما

ديد حر از پاي تا سر حُر شده

سنگ جسته گوهر خود ، دُر شده

رو به سويش کرد شاه عالمين

گفت با حر اينچنين مولا حسين

با سپاهت راه ، سد کردي به من

نيستي بد گر چه بد کردي به من

تو نبودي قلب پر غم داشتم

در سپاهم حُر تو را کم داشتم

ما پي امداد تو بر خواستيم

گر تو پيوستي به ما ، ما خواستيم

عذر کمتر جو که در اين بارگاه

عفو مي گردد به دنبال گناه

توبه را ما ياد آدم داده ايم

ما برائت را به مريم داده ايم

مُرده را ما خود مسيحا مي کنيم

درد را عين مداوا مي کنيم

نيستي در بين ما ديگر غريب

دوست مي دارم تو را مثل حبيب

سربلندي خصم دون پستت گرفت

خاک پاي مادرم دستت گرفت

گر چه صد جرم عظيم آورده اي

غم مخور رو بر كريم آورده اي

آب از سر چشمه ي تو گل نبود

سركشي از نفس بود از دل نبود

تو بدي كردي ولي بد نيستي

خوب دادي امتحان رد نيستي

گفت مس رفتم طلا بر گشته ام

نه طلا بل کيميا برگشته ام

از درش اکسير اعظم رفتم

يک نگه کرد و دو عالم يافتم

از ميان خيمه هاي بوتراب

يک صدا مي آيد آنهم آب آب

من نه باکم از هزاران لشکر است

ترس من از اشک چشم اصغر است



:: بازدید از این مطلب : 1124
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 
 
  
 

تويازده شب عزاداري به مناسبت ايام عزاي سيد الشهدا به همت هيات ميثاق با شهداء بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق عليه السلام در مسجد اين دانشگاه و با سخنراني حجت الاسلام پناهيان و مداحي ميثم مطيعي برگزار مي‌شود.

در ادامه صوت مداحي شب دوم اين مجلس را مي شنويد. براي مشاهده صوت و متن كامل اين برنامه به سايت هيات ميثاق با شهداء به نشاني  misaq.basijisu.com مراجعه كنيد.

براي رويت متن مستند مقاتل و روضه‌ها نيز به اين آدرس مراجعه كنيد.

 

شاعر: علی محمد مودب
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی
که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد
لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد
چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می سوخت
که مصباح الهدای دیده حیران ما باشد
کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
***
شاعر: محمد مهدی سیار
خبر دارم که مهمان منی امشب پدر جان
ببین ویرانه را با زخم تن کردم چراغان
تو بنشین روبرویم، مپرس از رنگ و رویم
به روی من نیاور، اگر آشفته مویم
تو حق داری آه،  که نشناسی‌ام، منم من دختر تو
تو هم حق بده، که نشناسمت، چه آمد بر سر تو…
***
سه غم آمد به جانم هر سه یکبار ای پدر جان
غریبی و اسیری و غم یار ای پدر جان
غریبی و اسیری چاره داره، چاره داره
غم یار و غم یار ای پدر جان
مپرس از روی نیلی، مپرس از جای سیلی
مپرس از گوشواره، نه از این گوش پاره
نظر کن فقط، به این سرخیِ، گُلِ پیراهن من
بیا ای پدر، کنون سر بنه، به روی دامن من
***
شاعر: میلاد عرفان پور
سه ساله‌ی حسینم و خرابه خونه‌ی منه
اشکای من تنها چراغ آشیونه‌ی منه
وای‌، میگن رقیه، بی کس و کاره ، میگن رقیه، بابا نداره
ولی تو برمیگردی و تموم میشه اسیری
از دست این نامحرما، گوشوارمو می گیری
(وای بابای خوبم)
خوش اومدی بابا ولی چرا لبات وا نمیشه؟
چرا تو چهره تو جای بوسه پیدا نمیشه؟
آه، با لب خونین، منو صدا کن ، دلم گرفته، دلم رو وا کن
عمه می‌گفت که عاقبت، تموم میشه اسیری
از دست این نامحرما، گوشوارمو میگیری
(وای بابای خوبم)
بابای مهربون من تاول پاهامو ببین
تو های و هوی دشمنا عمه‌ی تنهامو ببین
وای، بیا بابا جون، که خیلی تنهام، تو رو می خونه، خشکی لبهام
تو میرسی با ذوالجناح، تموم میشه اسیری
از دست این نامحرما، گوشوارمو می‌گیری
***
شاعر: میلاد عرفان پور
به یاد شهدای گمنام
السلام علیک ای مسافر راه حسین
السلام علیک ای فدایی پیر خمین
آسمان شده خاک مزارت
کربلا شده باغ و بهارت
نشسته نام تو، به لوح آسمان
نشان راه عشق، شهید بی نشان
همه هستی تو نذر ساقی علقمه شد
بی‌نشانی تو بی‌نشانی فاطمه شد
تو عصاره‌ی عشق خدایی
گل گمشده‌ی شهدایی
به خاک کربلا، گرفتی آشیان
نشان راه عشق، شهید بی‌نشان
تا مگر برسد به مزار معطر تو
به کجا برود به هوای تو مادر تو؟
دل نداده به غیر نگاهت
مادر تو نشسته به راهت
در انتظار تو،  به لب رسیده جان
نشان راه عشق، شهید بی نشان
مانده در دل ما یاد هیبت حیدری‌ات
یادگار تو شد غیرت علی اکبری‌ات
ای نماز تو مست شهادت
ای فدایی راه ولایت
نمی شناسمت، ولی زبانزدی
فدایی حسین، گل محمدی
به خاک کربلا، گرفتی آشیان
نشان راه عشق، شهید بی نشان


:: بازدید از این مطلب : 337
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی





:: بازدید از این مطلب : 242
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()